"سه شنبه صبح. شب نرم افزاری در ماه آوریل به دنبال من ...
"ساعت سه صبح صبح، شب نرم افزاری در اواخر شب در پنجره های من نگاه می کند و ستاره هایش را به طرز دلخراش می کوبد. من نمی توانم بخوابم، من خیلی خوشحال هستم". تمام وجودم از سر به پاشنه در حال پاره شدن است یک احساس عجیب و غریب. من نمی توانم آن را فقط در حال حاضر تجزیه و تحلیل کنم - من زمان را نداشتم، من خیلی تنبل هستم، و آن هم آنالوگ! چرا، مردی که احتمالا تفسیرهایش را در زمانی که از بلرزر به سر می برد، آگاه است یا تازه متوجه شده است که دو صد هزار نفر را به دست آورده است؟ آیا او در یک دولت برای انجام این کار است؟ "